درباره ايرج ميرزا - مشاهير ترك آذربايجان

+0 ^

درباره ايرج ميرزا

بدون شك ايرج ميرزا يكي از شاعران شناخته شده و چيره دست ايران بوده است. ايرج ميرزا جزء خانواده هاي ثروتمند زمان خويش بود و از نسل تركان قجري بود. او نوه نواده فتحعلي شاه قاجار بود و در فارسي و در عربي و فرانسوي مهارت داشت و روسي و تركي را نيز مي دانست و خط خوب مي نوشت. تحصيلاتش در مدرسه دارالفنون تبريز صورت گرفت و در نوزده سالگي هنگام وليعهدي مظفر الدين ميرزاي قاجار لقب صدر الشعرايي يافت. اما خيلي زود از شاعري دربار كناره گرفت و به خدمات مختلفي پرداخت كه در ميان آنها در وزارت معارف از همه پر ارزشتر بود. شعر ايرج ساده و روان و مشتمل بركنايات و تعبيرات عاميانه بود. با وجود قجري بودن، هيچگاه از كنايه هاي سياسي خود دست بر نمي داشت.

شفيعي كدكني ايرج را جزو شاعراني مي داند كه در همه زمينه هاي شعري كه در آن به طبع آزمائي پرداخته موفق بوده است.

اما آنچه در ميان عوام و متاسفانه بسياري از تحصيل كرده هاي ما معروف است اين است كه ايرج يك شاعر بسيار بي ادب و داراي اشعار مستهجن است و اصلا ايرج با اشعار بي ادبانه اش معروف است!

اين جملات واقعا دردناك است.قبول دارم كه ايرج در بسياري از موارد عفت قلم را رعايت نكرده و به توصيه هاي دوستان و شاعران زمان خود گوش نداده است ، اما بسياري از آن اشعار ايرج در زمينه طنز بوده و اغلب جنبه انتقادي داشته است. خود ايرج ميرزا در خصوص طنزپردازي هايش در شعري گفته است:

باغ خندان ز گل خندان است / خنده آئين خردمندان است

دل شود رنجه زجد شام و صباح / مي كند اصلاح مزاجش به مزاح

 خنده هر چند كه از جد دور است / جد پيوسته نه از مقدور است

 ايرج ميرزا اشعار بسيار زيبايي دارد .از جمله اشعاري در زمينه واقعه كربلا و همچنين قطعه معروف مادر كه در كتب دبيرستان هم چاپ شده و واقعا بي نظير است.ايرج در اسفند ماه سال 1304 در اثر سكته قلبي در گذشت.

از ديگر آثار معروف او مي توان به زهره و منوچهر ، هديه ي عاشق  و قلب مادر اشاره كرد.مثنوي معروف عارفنامه هم اثر اوست و در آن از وضع ناگوار مردم در آن زمان شكايت مي كند.

در ادامه نظر شما را به شعري زيبا از ايرج جلب مي كنم:

                                         حق استاد

گفت استاد  مبر درس از ياد           ياد باد آنچه به من گفت استاد

ياد باد آنكه به من ياد آموخت            آدمي نان خورد از دولت ياد

هيچ يادم نرود اين معني                 كه مرا مادر من نادان زاد

پدرم نيز چو استادم ديد                  گشت از تربيت من آزاد

پس مرا منت از استاد بود               كه به تعليم من اُستاد، اِستاد

هر چه مي دانست آموخت مرا        غير يك اصل كه ناگفته نهاد

قدرِ استاد نكو دانستن                   حيف استاد به من ياد نداد

                               گر بمردست روانش پر نور

                                ور بود زنده خدا يارش باد



ايرج ميرزا كيست؟

ايرج زاده ي ۱۲۵۱ خورشيدي در شهر تبريز، درگذشته ۲۲ اسفند ۱۳۰۴ خورشيدي در شهر تهران است. ايرج ميرزا در خانواده اي شاعر پيشه به دنيا آمد. ملقب به «جلال‌الممالك» و فخرالشعرا بود، از جمله شاعران برجسته ايراني در عصر مشروطيت(اواخر دوره قاجار و اوايل دوره پهلوي) است. اشعار ايرج ميرزا اثر عميقي بر شعر دوره مشروطيت داشت. اشعار ايرج ميرزا در قالب‌هاي گوناگون سروده شده و ارزشمندترين اشعار او مضامين انتقادي، اجتماعي، احساسي و تربيتي دارند.

او فرزند صدرالشعرا غلامحسين‌ميرزا، نوه ايرج پسر فتحعلي‌شاه و نتيجه فتحعلي شاه قاجار بود. تحصيلاتش در مدرسه دارالفنون تبريز صورت گرفت و در همان مدرسه مقدمات عربي و فرانسه را آموخت. وقتي اميرنظام گروسي مدرسه مظفري را در تبريز تاسيس كرد، ايرج ميرزا سمت معاونت آن مدرسه را يافت و در اين سمت مديريت ماهنامه ورقه(نخستين نشريه دانشجويي تبريز) را برعهده گرفت. در نوزده سالگي لقب«ايرج بن صدر الشعرا» يافت. ليكن بزودي از شاعري دربار كناره گرفت و به مشاغل دولتي مختلفي از جمله كار در وزارت فرهنگ(معارف آن‌زمان) پرداخت. سپس به استخدام اداره گمرك درآمد و پس از مشروطيت هم در مشاغل مختلف دولتي از جمله وزارت كشور در سمت فرماندار آباده و معاونت استانداري اصفهان خدمت كرد. ايرج ميرزا به زبان‌هاي فارسي و عربي و فرانسوي مهارت داشت و روسي و تركي نيز مي‌دانست.

ايرج به طيفي از شاهزادگان قاجار تعلق داشت كه در حكمراني بر كشور سهم موثري نداشتند. ولي تعلق خاطر خود را به نسب و اشرافيت خود حفظ كرده بودند. ايرج نيز مانند پدرش صدرالشعرا، گاه دچار فقر و تنگدستي مي‌شد و به همين لحاظ همفكري و همدردي با تهيدستان و روح اعتراض به نابرابري‌هاي اجتماعي در وي زنده بود. او به واسطه خصلت ولخرجي، سفرهاي مداوم و تغيير مكرر شغل، برخلاف ميل باطني خود گاه مجبور به مديحه سرايي اعيان و اشراف مي‌شد ولي به نحو ملايم اما موثر از اين كار ابراز دلتنگي و بيزاري مي‌نمود.

كساني كه از نزديك با ايرج حشر و نشر داشته‌اند، نقل كرده‌اند كه او در زندگي روزمره مردي متين و موقر بوده و در جمع به لفظ قلم سخن مي‌گفته است. ولي هنگام حضور در محافل خصوصي و در ميان دوستان، اين حريم به يكباره از ميان مي‌رفت و به بذله‌گويي مبدل مي‌شد. يك پروفسور خاورشناس روسي كه در زمان حيات ايرج او را ملاقات نموده در باره او مي‌گويد: مردي بود سياه سوخته و لاغراندام و متوسط القامه و در رفتار و گفتار شكيبا و بردبار. اشعار ايرج وقتي خودش آنها را مي‌خواند، جان مي‌گرفت... .

ايرج هنگامي كه به سن نوجواني رسيد تحت تعليم و تربيت استاد قرار گرفت تا پارسي را بياموزد سپس به مدرسه دارالفنون تبريز جهت يادگيري زبان فرانسه رفته و نيز در حوزه اي كه آشتياني ها ترتيب داده بودند منطق، معاني و بيان را آموخت و در اوايل سن 14 سالگي، براي تحصيل علم او را نزد مرحوم ميرزاي عارف و نزد، مسيو لامپر فرانسوي، فرستادند. همچنين او در اين سنين شعر نيكو مي سرود و اميرنظام در زمينه شعر او را بسيار ترغيب و تشويق مي كرد و خط تحرير و نستعليق را به خوبي فرا گرفت هنگام افتتاح مدرسه مظفري در تبريز توسط اميرنظام، سمت معاونت آنجا را به عهده گرفت و در اواخر وليعهدي مظفرالدين شاه در معارف و دارالفنون به سمت جانشيني منصوب شد و مظفرالدين شاه لقب اميرالشعرايي به وي اعطا كرد. ايرج ميرزا خدماتي شامل تاسيس كابينه ايالتي، اداره موزه و... را انجام داد و يكي از مسائل مهمي كه در زندگي ايرج به پيشرفت او كمك شاياني كرد آشنايي او با اميرنظام گروسي بود. اميرنظام مانند پدري دلسوز و مهربان براي ايرج بود و از هيچ گونه كمك و همراهي دريغ نداشت به او نامه هاي دلگرم كننده مي نوشت هداياي مختلف براي او مي فرستاد و از همه مهمتر او را با فرزند خود هم درس كرد و در محافل اهل فضل و كمال او را معرفي كرده و خلاصه تا آخر عمر ياري غم خوار و رفيقي شفيق براي ايرج بود.

اشعار ايرج در ابتدا جز تعدادي قصيده مديحه سرايي نبود و خود اين چنين نمي پسنديده و اشعار خوب و كامل او در نيمه دوم عمر او سرود شده، آن موقع كه در دستگاه دولتي مشغول كار بود، بيشتر اشعار انتقادي و اجتماعي مي سرود. ايرج در سفرهايي كه همراه امين الدوله به اروپا داشت و آشنايي او با زبان فرانسه به او كمك فراواني كرد تا وي را مردي آزاد فكر و متجدد و ترقي خواه بار آورد، در نتيجه او در ابزار عقايد خود بسيار شجاعانه و بي باكانه سخن مي گفت، اشعارش داراي رواني و سادگي خاصي بود تا همگان گفته هايش را دريابند. به رسم و رسومات خرافي و نقص هاي اجتماعي، تعارفات بيهوده خرده مي گرفت و از آنها به دور بود. آموزگاري دلسوز، توانا و انديشمند بود. نه براي پاداش گرفتن و نه براي مقام گرفتن و ستايش شدن شعر مي سرود و از طريق زحمت و تلاش مجدانه به جايي رسيده بود. به تعليم و تربيت كودكان بسيار اهميت مي داد و در اين حين علاقه وافري به زنده كردن ادبيان غني فارسي داشت از جمله كارهاي او كه براي كودكان و نوجوانان سروده است مي توان به: شوق درس خواندن، مهر مادر، كلاغ و روباه، پسر بي هنر و... اشاره كرد. يكي از پسران ايرج به نام

جعفر قلي ميرزا در زمان حيات پدر به دليل نامعلومي خودكشي كرد و پدر حساس خود را داغدار و ماتم زده ساخت. ايرج يك پسر ديگر به نام خسرو و يك دختر ديگر به نام ربابه نيز از خود به جاي گذاشت. وفات ايرج ناگهاني و بسيار تاثر انگيز در روز دوشنبه 27 شعبان سال 1344 هجري قمري كه مطابق با يكي از آخرين روزهاي ماه اسفند سال 1304 هجري شمسي بود اتفاق افتاد و علت آن را سكته قلبي نگاشته اند.

مهمترين آثار و اشعار ايرج ميرزا عبارتند از:

1- ديوان اشعار

2- مثنوي‌هاي زهره و منوچهر(ناتمام)

3- مثنوي عارف‌نامه

4- ادبيات ايرج



  • [ ]