نظري تاريخي به قيام محمد تقي خان پسيان

+0 ^

نظري تاريخي به قيام محمد تقي خان پسيان

صداي اروميه- سيدجعفر علوي

مقدمه :

به لحاظ جامعه شناختي در يك جامعه قانونمدار و حتي لائيك، افراد بر اساس لياقت و تواناييهاي خويش به قدرت مي رسند و ابزارهاي كنترل كننده اي مانند مجلس به عنوان نماينده مردم و حتي اشرافيت نقش تعيين كننده اي در تعيين سياست هاي رهبري جامعه بر عهده دارند . نبود اين ابزارهاي كنترل كننده ي قدرت در ايران باعث شده است تا بر آمدن خود كامگان از ويژگي هاي عمومي تاريخ گذشته ي ايران باشد و يك نفر بدون ضابطه و قانون ، خواسته هاي خود را برديگران تحميل كند .

تحميل آزادي هاي سياسي به ملتي كه الگوهاي رفتاري آنرا تجربه نكرده است امكان ندارد . همانطور كه نمي توان خود كامگي را به هر ملتي تحميل كرد .

به دليل فقدان تجربه به همين آزادي هاي سياسي ، جامعه ي ايراني در برابر رفتارهاي دموكراتيك افرادي مانند كلنل پسيان از خود عكس العمل مناسبي انجام نداده و در نهايت زمينه را براي ظهور يك حكومت ديكتاتوري مانند حكومت رضا خان مهيا كرده اند .

زندگينامه كلنل محمدتقي خان پسيان


كلنل محمد تقي خان پسيان زاده تبريزي در سال 1309 ه . ق در تبريز متولد شد . خانواده پسيان در زمان جنگ هاي بين ايران و روس كه بخش هايي از آذربايجان به تصرف نيروهاي تزاري در آمده بود ، نتوانستند زندگي در يوغ بيگانگان را تحمل نمايند، از اينرو از قفقاز به ايران مهاجرت نمودند. پسر عموي كلنل ، فتحعلي خان پسيان در جنگ بين الملل اول فرماندهي ژاندارمري شيراز را برعهده داشت و حتي بر ضد انگليسي ها قيام كرد و در نهايت به شهادت رسيد .

برادر زاده كلنل نيز حسينعلي پسيان سلطان زاده در دار الفنون ادمبورگ در رشته تاريخ تحصيل كرده و آثاري از تأليف و ترجمه دارد.

كلنل پسيان تحصيلات ابتدايي خويش را در مدرسه لقمانيه تبريز كه با اصول جديد تأسيس يافته بود تمام كرد و سپس راهي تهران شده و در سال 1324 ه . ق در مدرسه نظام وارد شده است ولي به علت مشكلات مالي قشون جديد التشكيل از هم پاشيده و كلنل مدتي را بيكار بوده است و در نهايت با معرفي به ژنرال يالمارسون سوئدي با سمت معلم و مترجم شروع به كار مينمايد. پس از شروع جنگ جهاني اول كلنل با نيروهاي تحت امر خود كه از نيروهاي زبده و وطن پرست ژاندارمري تشكيل يافته بودند بر ضد قواي روسيه دست به حمله اي زد كه به حمله مصلي معروف است اما در اثر سقوط بغداد مجبور به عقب نشيني شد . وي در سال 1335 ه . ق خود را به برلين رساند .

كلنل در سال 1336 هـ . ق وارد خدمت هوانوردي شده و در ضمن خدمت به تحصيل رياضيات و موسيقي نيز پرداخته و حتي مختصري از سروده هاي ژاندارمري و اشعار ملي ايران را با نت تحت عنوان سه سرود ملي و هفت آواز ايراني با مختصري مقدمه به زبان آلماني به طبع رسانده كه مورد توجه موسيقي دانهاي آلماني نيز قرار گرفته است .

كلنل خوش انشاء بوده و به دو زبان آلماني و فرانسه آشنايي كامل داشت . خانم »فرا و كتاوير « معلم موسيقي كلنل رساله اي در تاريخ زندگي او به زبان آلماني نوشته است كه درآن، خصوصيات اخلاقي كلنل را دقيقاً و بدون تعارف معمول شرقي بيان نموده است كه از آن جمله مي توان به اجتناب وي از اينكه او را تعريف كنند و احساس ناراحتي از اين امر ، ميل وافر به اصلاحات و ... اشاره نمود .

قيام كلنل با ديگر قيام هاي صورت گرفته در آنزمان از جهات گوناگون متفاوت بود . كلنل خود يك افسر ورزيده و مجرب بود كه با نيروهاي مجهز خود مي توانست براي دولت قوام كه در آن ايام در آتش نا امني و طغيانهاي محلي مي سوخت و تجهيز بيش از دو سه هزار نفر سرباز مسلح و كار آزموده براي آن امكان نداشت دردسر بزرگ ايجاد كند . علاوه بر آن مردم خراسان خاصه اهالي مشهد او را دوست مي داشتند و بيشتر افراد و عناصر روشنفكر خراسان از كلنل پشتيباني مي كردند .

اما طريقه اي را كه كلنل براي اصلاح ايران در نظر داشت مناسب با مقتضيات وقت نبود . فرقي كه قيام كلنل با قيام شيخ محمد خياباني داشت در اين بود كه كلنل در اثر اقامت ممتد در آلمان ده ، بيست سال متجددتر از شيخ و خراسان آن روز از آذربايجان آن روز ده ، بيست سال عقب تر بود .

از طرف ديگر، وجود قبايل متعدد در اين ايالت كه بسياري از آنها تحت امر شجاع الملك هزار ه دست نشانده قوام و شوكت السلطنه تيموري داماد قوام بودند امكان هر گونه اتحاد و بهره گيري از آنها را بر عليه قوام السلطنه غير ممكن مي ساخت .

حبس و تبعيد آزاديخواهان بوسيله محمد حسين ميرزا جهانباني داماد برادر قوام باعث اعتراضات شديد مردم و فرستادن نامه هاي مكرر به مشير الدوله شد . مشير الدوله كه در آنزمان رياست وزرايي را بر عهده داشت مصمم شد كلنل پسيان را كه تازه از آلمان به ايران مراجعت كرده بود، به فرماندهي كل ژاندارمري خراسان منصوب نمايد .

قوام السلطنه به عنوان والي خراسان تمامي عايدات اين استان را در قبضه داشته و از اين راه سرمايه بسياري را براي خود گردآوري كرده بود . انتصاب كلنل پسيان به اين مقام مي توانست براي او مشكل ساز باشد چرا كه اولاً : اين انتصاب منافع نامشروع او را به مخاطره مي انداخت و ثانياً : قوام به مديريت و فراست كلنل آگاهي داشت و از اين رو او را مانعي در راه آرمان هاي بلند پروازانه خود مي دانست . كلنل صاحب منصبان اصيل و تحصيل كرده و كار آزموده را با خود به خراسان آورده و هريك را به فراخور تحصيلات و لياقت به كار گمارده بود .

كلنل فنون نظامي راتحت نظرافسر سوئدي درمدرسه نظام ژاندارمري فرا گرفته بود و هميشه مورد تشويق آنان واقع مي گرديد . در موقع جنگ بين المللي اول در جنگ هاي قزوين ، همدان ،‌ بروجرد و كرمانشاهان ، رشادت هاي شاياني از خود بروز داد و در مأموريت هاي مختلف با اهالي و عموم مردم رويه مسالمت آميز و عادلانه اي پيشه ساخت و هرگز لكه ننگي از خود به يادگار نگذاشته بود .

بعد از استعفاي كابينه مشير الدوله كه مردي خوشنام در ميان مردم به جهت توفيق اجراي قرار داد 1919 وثوق الدوله بود ، سيد ضياء الدين طباطبايي بر سر كار آمد .

انتظام خطه خراسان كه به علت تنوع گسترده ايلي و عشايري آن و بويژه تحولات ناشي از فرو پاشي اقتدار سنتي روسيه تزاري و استقرار نيروهاي انگليسي به جاي آن مستعد هر گونه آشوب و اغتشاش بود، با چنان موفقيت و پيشرفتي روبرو شد كه حتي واقعه اي چون عزل و بركناري والي خراسان بدون دردسر چنداني در 13 فروردين 1300 صورت گرفت .

فرداي كودتا ، سيد ضياء كلنل را كفيل ايالت خراسان كرده و حكم دستگيري قوام را صادر مي نمايد . از طرف ديگر كشف تعداد زيادي سلاح نو در خانه قوام باعث آشكار شدن افكار پليد او شده و تأثير نامطلوبي را در اذهان مردم و بويژه آزاديخواهان بخشيد و باعث شد تا مردم نسبت به كلنل پسيان گرايش بيشتري داشته باشند .

كلنل در ديداري كه با قوام در زندان داشت، خيانت هاي نصرت الدوله برادر قوام را در تعويق حركت احمد شاه براي زمينه چيني اجراي قرارداد 1919 ياد آور شده و مي گويد : » مگر ممكن بود وطن پرستان و استقلال طلبان ايران زير بار يك چنين ننگي بروند «.

چند روز بعد دستور اعزام قوام به تهران مي رسد و با وجود مخالفت هاي محلي مبني بر عدم اعزام قوام به تهران و تشكيل محكمه ملي براي رسيدگي به اعمال دوران فرمانروايي او، كلنل دستور مركز را اجرا و قوام را با چندين محافظ روانه تهران مي نمايد .

كلنل با حسن استفاده از قدرت جديد خود دست به اصلاحات جدي در مشهد زده و اشرار خراسان را سركوب نمود و ماليات عقب افتاده را از متنفذين وصول كرد و امور آستان قدس رضوي را اصلاح نمود . كلنل افزايش حقوق ماهانه خويش را كه در جلسه هيئت وزراء به تصويب رسيده بود، قبول نكرد و اظهار داشت كه اين پول را از بيوه زنان و يتيماني كه خودشان از هر حيث قابل ترحم مي باشند گرفته و به من خواهند داد و اين پول ها چه بسا توقعات و احتياجات مرا بالا ببرد .و به اين گفته خويش نيز عمل كرد زيرا تمام دارايي وي بعد از شهادتش 312 تومان بود .

كلنل همچنين براي حفظ امنيت و انتظام كامل ايالات خراسان به دستور مركز، حكومت نظامي را در مشهد برقرار ساخت .

ايام فرمانروايي قوام السلطنه بر خراسان به كام شجاع الملك هزاره و دامادش شوكت السلطنه تيموري بود ولي با قدرت يافتن كلنل مخالفان نيروهاي طرفدار قوام فرصت يافته و از نو به فعاليت پرداختند در اين ايام احمد شاه به علت ترس از همكاري سيد ضياء و رضا خان و همچنين براي تضعيف موقعيت رضاخان كه هر روز بر قدرت و نفوذ او افزوده مي شد، قوام را كه مردي زيرك و باهوش بود به رياست وزرايي انتخاب كرد . از اين رو كلنل بخوبي احساس كرده بود كه بر اثر انجام وظيفه و اجراي يكي از دستورهاي حكومت مركزي در زمان سيد ضياء دشمني بزرگ مانند قوام پيدا كرده است. بنابراين شروع به جذب تجهيزات نظامي و استخدام جوانان پرشور و انقلابي كرد .

قوام كه در زمان تصدي واليگري خراسان سعي در پيشگيري از بروز درگيري هاي عشايري و جلوگيري از دسته بندي هاي سياسي در منطقه داشت، در زمان رياست الوزرائي تمام سعي خويش را در تحريك و تهييج عشاير بر ضدكلنل مصروف مي داشت .

نگاهي به قيام محمدتقي خان پسيان

سيد جعفرعلوي

ادامه از شماره قبل:

رضا خان ميرپنج نيز به دليل نزاعي كه بين او و كلنل در زماني كه رئيس آترياد همدان بود در گرفته بود، دل پري از وي داشت. از اينرو درزمانيكه كابينه قوام السلطنه دچار تزلزل شد و عده اي قصد ساقط كردن كابينه قوام و به روي كار آوردن مشاور الملك را داشتند، سردار سپه براي آنكه از همدستي قوام السلطنه و همفكري او در سركوبي كلنل استفاده نمايد، خصومت شخصي قوام نسبت به كلنل را مغتنم شمرده و از قوام پشتيباني كرد و نفوذ خود را براي بقاي كابينه قوام به كار برد .

قوام براي سركوبي كلنل عده اي از متنفذين خراسان را بر ضد كلنل تحريك كرده و همچنين در تلگراف هايي كه به شجاع الملك هزاره فرستاد، مراتب لطف و عنايت دولت را نسبت به وي يادآور شده و او را همراه با اردوي كامل مركب از پنج هزار قزاق به خراسان اعزام مي دارد .

قوام در تلگراف خود، كلنل را ياغي و متمرد دانسته و اظهار مي دارد: در قلع و قمع كلنل و ياران او از هيچ اقدامي فرو گذار ننماييد.

قوام به خوانين خراسان نيز دستور داده بود كه چون كلنل سر از اطاعت حكومت مركزي پيچيده است ،ياغي است و بايد او را دستگير نمايد.

سردار سپه نيز يك اردوي هزار نفري قزاق به فرماندهي حسين آقاي خزاعي را مأمور خراسان مي نمايد.
كلنل براي روشن شدن علل مخالفت شجاع الملك هزاره با او در يك بيانيه به چگونگي تيره و تار شدن روابط بين آنها اشاره مي نمايد .

در اعلاميه جمعي از طرفداران (مردمي ) كلنل از مردم خراسان نسبت به اوضاع اجتماعي و سياسي ايران و بي توجهي مركز نشينان به اوضاع اين ايالت انتقاد كرده و خواستار اقداماتي براي دگرگون ساختن اين وضع شده اند .

در اينجا بد نيست نگاهي به طوايف و عشاير و موضع گيري هاي آنها در قبال قيام كلنل داشته باشيم. بدينصورت كه، مهمترين طوايف موجود در خراسان عبارت بودند از تيمورها ، هزاره ها و بربري ها كه طايفه تيموري بزرگترين اين طوايف را تشكيل مي داد، ولي در بين تيموريها نيز دسته بندي هايي وجود داشت كه باعث از هم گسيختگي و عدم انسجام آنها مي شد .

در نزاعي كه بين بربري ها و تيموري ها صورت گرفته بود، هزاره ها از بربري ها حمايت كرده و بر ضد تيموري ها وارد جنگ شده بودند، از اين رو بين اين دو طايفه خصومت و دشمني وجود داشت و از آنجايي كه هزاره ها به رهبري شجاع الملك هزاره كه از سر سپردگان قوام بود، بر ضد كلنل مي جنگيدند، بخش اعظم تيموري ها نيز به رهبري امير تيمور كلاني معروف به سردار نصرت كه يكي از سران متنفذ ايل تيموري و سرپرست يك واحد از نيروي سواره و پياده تيموري بود، از كلنل حمايت مي كردند. در جنگي كه بين سربازان منظم و آزموده ژاندارم با قواي شجاع الملك در مي گيرد ژاندارم ها قواي شجاع الملك را مغلوب و متواري مي نمايند .

در اين موقع ماژور محمود خان نوذري كه در غياب كلنل كفالت امور را بر عهده داشت و فرمانده و حاكم نظامي قوچان بود، به عذر كسالت و معالجه به مشهد رفته بود، از اينرو خوانين قوچان از جمله فرج الله خان حاكم شيروان و عزيزالله خان با قواي محلي خود و كمكي كه از طرف سردار معزز بجنوردي بدستور قوام به آنها مي شد، به قوچان حمله ور شده ، ژاندارم ها را خلع سلاح نموده و قوچان را متصرف شدند .

در چنين اوضاع و احوالي كلنل ناچار مي شود خودش با افراد ژاندارمري به سمت قوچان حركت كند و در بين راه در محلي به نام جعفر آباد و در پشت تپه هاي داودلي نيروهاي كلنل با نفرات خوانين از جمله فرج الله خان و عده ي سردار معزز بجنوردي برخورد مي نمايد و زد و خورد سختي در ميان طرفين روي مي دهد. اما خيانت حسن خان پلتيك و سستي عمدي وي در رساندن مهمات كافي به كلنل و ياران او باعث جري تر شدن آنها شده و بر حملات خود مي افزايند.

كلنل به ياران صديق مي گويد كه او را تنها گذاشته و از آن محل دور شوند تا شايد از مهلكه جان سالم بدر برند و او خود در اينجا به مبارزه مشغول خواهدشد، اما ياران صميمي او از قبيل نايب حاجي خان تفرشي اعلام مي دارند كه خون ما از خون شما رنگين تر نيست و اگر قرار باشد كشته شويم همه با هم خواهيم بود .

كلنل از آنها تشكر كرده و خطاب به ايشان مي گويد: اگر يكي از شماها سلامت مانديد، بگوييد با خون روي كفنم بنويسند : » وطن « و براي مادرم بفرستيد.

با به شهادت رسيدن تمامي ياران كلنل اينك او تنها مانده بود و با اين گلوله هايي كه از انبار هاي سرباز خانه ژاندارمري قوچان به غارت رفته بود ، بر سرش مي باريد »براي او مردن در راه يك اصل بزرگ عين موفقيت بود« .

او درحاليكه در ميدان نبرد تنها به ياران باوفايش مي نگريست، مورد اصابت هفت گلوله قرار مي گيرد كه به علت جراحات وارده بي تاب شده و به پشت مي افتد و در اين حال مزدوران دولتي فرا رسيده، با چند ضربت سر كلنل را جدا مي نمايند .

قواي مزدور دولتي به غارت لباس مقتولين پرداختند و فرج الله خان كه بعداً از طرف قوام ملقب به ضيغم الملك شد ، دستور مي دهد سر بريده كلنل را به نزد او در قوچان بياورند .

مهم ترين عللي كه باعث شكست قيام كلنل محمد تقي خان پسيان شد عبارتند از :

1 - نيروهاي تحت امر كلنل از يك طرف در سبزوار با نيروهاي دولتي به رهبري حسين آقاي خزاعي و از طرف ديگر در قوچان ، بجنورد ، سر حدات خزر و جام با نيروهاي عشايري به رهبري شجاع الملك هزاره و اكراد قوچان كه از طرف قوام تهييج واجير شده بودند، مشغول نبرد بودند و همين امر به تدريج موجب خستگي و ضعف نيروهاي كلنل شد .

2 - خيانت عده اي از افراد خود فروخته همچون محمود خان نوذري و سيد حسن خان مير فخرايي و ميرزا محمود صارم كه بعدها همگي القابي را از طرف قوام به سبب شركت در شكست قيام دريافت داشتند، باعث شد تا ابتدا شيروان و سپس قوچان به دست نيروهاي مزدور دولتي اشغال شده و به غارت برود .

3 - دوري طولاني مدت كلنل ازايران باعث شده بود تا وي با ويژگي هاي ساختاري حكومت و وابستگي هاي قبايل و عشاير به يكديگر و قوام آگاه نباشد.

با اين حال برخي از ياران او تا پاي جان نيز با او همكاري كردند مانند عليرضا خان وزيري معروف به شمشير، برادر كوچكتر علينقي خان وزيري استاد بزرگ موسيقي ايران كه از ايرانيان مهاجر قفقاز بود ودر نامه هايي كه كلنل در اواخر عمر خود نوشته بيشترمي توان به روحيات او پي برد .

كلنل در نامه اي كه به عليرضا خان وزيري نگاشته چنين مي نويسد : » شرافت و سعادت، دير يا زود بر مي گردد . ايراني نمي ميرد و محو نمي شود. اگر ما هم نبينيم اخلاف ما خواهند ديد . بر ما است كه آنها را از ننگ ذلت نجات دهيم، زيرا اتكاء ما به ياري خدا و ائمه اطهار است و بس«
.
همچنين كلنل در بخشي از نامه خود به عمويش ژنرال حمزه خان پسيان مي نويسد: »خداوندگار من ! اين يادگار سرباز مظلومي است كه پانزده سال با كمال صداقت و شرافت خدمت كرده و از هيچ طرف تشويق وتقدير نديده است« . يكماه پس از دفن كلنل در مقبره نادري حسب امر مركز، قبر كلنل را نبش نموده و جنازه را از مقبره نادري در آورده و در يكي از قبرستان هاي معمولي بنام قبرستان سراب بدون هيچ آثاري دفن مي نمايند، ولي رضا خان به اين امر نيز راضي نشده و چون مي دانست كه قبر كلنل روزي زيارتگه آزاديخواهان ايران و جهان خواهد شد، امر به محو آن داد و مأمورين محلي ايجاد باغ ملي را بهانه كرده و قبرستان سراب را زير و رو كردند تا آن كانون وطن پرستي و مهد شجاعت و ايمان ويران گردد .

قتل كلنل با آن وضع فجيع و بي احترامي كه بعداً به جنازه او شد، اسباب ثأثر طبقات روشنفكر و اصلاح طلب ايران گرديد . در اين ميان عارف قزويني كه اميدوار بود ايران به دست كلنل اصلاح شود، بيش از همه در مرگ او متأثر بود. عارف يكي دو ماه بعد از قيام خراسان عازم مشهد شد و بلافاصله به ديدار كلنل شتافت و در اشعاري نيز حمايت خويش را از اين قيام ابراز كرد. عارف مي گويد: علت شركت او در اوضاع خراسان به اين جهت بود كه نجات مملكت را در آن مي دانستم و اينهم نه اينست كه عقيده تنها من باشد، هر ايراني علاقمندي جز اين عقيده اي نخواهد داشت و تحقيقتاً تاريخ ميهن روزي اين مطلب را كشف خواهد كرد .

عارف بعد از شهادت كلنل در اشعاري از او چنين ياد مي كند :

كسم به شهر نبيند، شدم بياباني
ز غصه كلنل و ز غم خياباني

و در جاي ديگر چنين مي سرايد :

تدارك سفر مرگ ديد عارف و گفت
در اين سفر كلنل چشم انتظار من است

تصنيف زير را عارف در رثاي كلنل سروده است .

دامني كه ناموس عشق داشت مي درندش
هر سري كه سري ز عشق داشت مي برندش
كوه به كوه و برزن و برزن مي برندش
اي سرم فداي همچو سر باد
يا فداي آن تني كه سر داد

ايرج ميرزا نيز در چندين شعر بدين شكل از كلنل ياد مي كند:
دلم به حال تو اي دوستدار ايران سوخت
كه چون تو شير نري را در اين كنام كنند
سزد كه هر چه ، به هر جا وطن پرست بود
پس از تو تا ابد جامه مشكفام كنند
خدا نخواست كه اين مملكت شود آباد
وطن پرستان بيهوده اهتمام كنند
از اين پس همه مردان مملكت بايد
براي زادن شبه تو فكر مام كنند

فرخي يزدي از شاعراني كه هيچگاه با حكام ظالم مدارا ننمود نيز شعر معروف زير را در زير عكس سر كلنل در روزنامه طوفان به چاب رسانيد:

اين سر كه نشان سرپرستي است
امروز رها ز قيد هستي است
با ديده عبرتش ببينيد
اين عاقبت وطن پرستي است

ملك الشعرا ء بهار در تاريخ احزاب سياسي ايران در خصوص قيام كلنل شرح مبسوطي نوشته است كه از هر جهت قابل استفاده است . در باره روحيات كلنل و نظر او نسبت به بيگانگان بهار مي نويسد: » او با ظالمان عداوت داشت و تسليم و نوكر آنها نمي شد« .

روحش شاد باد ...

منبع: http://pusyan.blogspot.com



  • [ ]